- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح و منقبت مولا امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
تو که اخمت بهم میریزد از هر گوشه لشکر را کفایت میکند لبخندت از هر غم پیمبر را بزرگ بتپرستان آبرو بر خاک میریزد هـمینکه از لبـانت بـشـنـود الله اکـبر را اُحد بود و علی بود و علی بود و اُحد یعنی تو بودی آنکه تا آخر نگه میداشت سنگر را علم در دستهای توست تا دنیا بفهمد که تو هستی فوق ایدیهم که از جا کنده خیبر را تو روحِ هلاتی و مؤمنون و قدر و یاسینی سپرده دست تو پروردگارت روح ِکوثر را علی بدر شب بدر و علی سقای پیغمبر ابوفاضل چه زیبا ارث برد اوصاف حیدر را
: امتیاز
|
مدح و منقبت مولا امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
در صحـنۀ پیـکـار هـنرمنـدترین است او جای خودش؛ قنبر او عرش نشین است آکـنده شد از عـشق عـلی بـنـد به بنـدم
: امتیاز
|
مدح و منقبت مولا امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
قلم مست است در پس کوچۀ این شعر دفتر هم شراب ناب میریزد به کاغذ جای جوهر هم مضامین بلـندی ریخـته در شعر کوتاهم که دارد واژهواژه از لب من میرود سر هم چگونه این منِ آلوده از او شعر بنویسم؟ که نامش را نبرده بیوضو حتی پیمبر هم دم از عشقش زدن اندازۀ این بیسر و پا نیست که جانش را فدای عشق او کردهست کوثر هم چگونه مدح آن شاه بـلـندآوازه را گویم؟ که درماندهست طبع قاصرم از مدح قنبر هم خودِ مولا اگر یاری کند با گوشۀ چشمی شکوفا میشود با یک اشاره نطق نوکر هم خدا از باء بسم الله خود تا سین والناسش نیاوردهست جز وصف علی یک حرف دیگر هم علی فرقان، علی برهان، علی حق و علی میزان علی راه و علی هادی، علی قاضی و داور هم علی حیدر علی صفدر علی رهبر علی سرور وصی و جانشین و نفس پیغمبر، برادر هم علی همبازی طفلان، علی تسبیح نخلستان علی پیروز میدان حنین و بدر و خیبر هم علی نان جوین میخورد و روی خاک میخوابید اگرچه بود با افلاک از خاک آشناتر هم غم مولا غم دین بود، تا بود آدم دین بود به دوشش پرچم دین بود و شد بییار و یاور هم تمام زخمهایش تا که زهرا بود مرهم شد ولی زخمی که خورد از داغ او هرگز نشد مرهم علی راه سعادت بود و سد کردند راهش را درِ علم نبی بود و زدند آتش بر آن در هم علی را از میان راندند و خود با ناکسان ماندند نکردند اعـتنا حتی به فـرمان پیـمبر هم علی امروز هم در غربت است آری، نمیبینی؟ که غایب مانده از بی یاوری فرزند حیدر هم به احوال پریـشان گرفـتاران گـیـسویش که این نظمِ سراپا نقص روزی میخورد برهم گنهکارم ولی از عشق تو دم میزنم عمری تو هم فردا مرا با شیعیان خود بخر درهم
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ مولا امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
بسم اله است یا عـلـیِ مـستـجـابها در زیـر بــاء آمـده بـابِ جــوابهـا حق نقطهایی ز مدح علی بیشتر نگفت عجـزند در سـتایش آن هم، کتابها در عالمِ ملائکه دلدارشان عـلیست تمثال اوست یوسفِ کنعان خوابها چون کشتیِ نجات در امواج میرسد بیرون شود به نام علی اضطرابها تا گوش و لب به محفل مولا سپردهایم بردیـم از مجـالـسِ ذکـرش ثـوابها آنانکه با بهـشـتِ ولایت غـریـبـهاند پیـش از جـهـنـمانـد دچـار عـذابها وقتی به چشمهای عـلی دل ندادهاند بایـد که گـم شـونـد به راهِ سـرابها آنکس که هست دست خدا، منبرش کجاست؟ لعـنت به دست دوزخـیِ انتـصابها از بوسـتـان سـرخِ امـام غـدیـر بود در دشت غاضریه روان شد گلابها پیش از دمی که سنگ بر آن آشنا زنند از شرمشان زدند به چهـره نقابها گر یک طناب شهر مدینه به دست دید بـردند کـوفـه آل عـلی را طـنـابها
: امتیاز
|
مدح و مناجات با مولا امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
هـنوز میشـنـوم هـقهـق صـدایت را صــدای آن نــفــس درد آشــنـایـت را نبردهاند ز خاطر، نه آسمان، نه زمین هـنوز بغـض نفـسگـیر نـالـههایت را هنوز هم شب و ماه و ستاره میگردند به کـوچـه کـوچۀ تـاریخ، ردّ پـایت را هنوز هم سحر و نخل و چاه، دلتنگاند شـمـیم عـطـر دل انـگـیـز ربّـنـایت را کدام کوچه در این شهر خواب ماند و ندید به دوش خـسـتۀ تو کـیـسۀ غـذایت را تو ناشـناستـرین آیـهای که دست خدا فــراتــر از ابــدیّـت نــهــاد پـایـت را تو آن نماز پذیرفتهای به درگه دوست که نا امید نکـردی ز خـود گـدایت را کدام قـلّۀ سرکـش به سجـده سر ننهـاد شـکـوه جـذبـۀ پـیـچـیـده در ردایت را در این غروب مهآلودِ بیخدایی و کفر بپـاش بر تن سـرد زمـین، دعـایت را بیـا کـمیـل بخوان تا دمی دَهَـم پـرواز کـبـوتـر دل سـرگـشـته در هـوایت را در این همیشه که پابند توست هستی من به عـالـمی نـدهم عـشـق بیفـنـایت را
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ مولا امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
غـرقِ طلـوعِ توست، شب انتـظار هم مست از شرابِ رؤیـتم؛ اما خـمار هم گـلـدسـتـهام؛ خـراب؛ ولـی دائـمُالاَذان ای أشـهـدت سـرودِ لـبـم در مـزار هم از بـینــوازشـانِ یـتـیـمـم؛ ابـوتـراب! پایی بکـش به روی سر این غـبار هم ای وحی! اگرچه مفـتخـرم از کـتابتت از لـکـنتِ زبـانِ غـزل شـرمـسـار هم از ابرهای هر نفـست خُـطبه میچکـد از چـشمِ شـاعـرت کـلمـات قـصار هم از خاکِ پـای عین شفـایت که بگذریم هوی مسـیح، میوَزد از ذوالفـقـار هم در شیهههای اسبِ تو «هَلمِنمُبارز» است دشمن هراس دارد از او؛ بیسوار هم خرمافروشِ نخلِ تو ایمانفروش نیست نفـروخت شهـدِ نـام تو را پای دار هم در انـزوای خـانهنـشـینت نـبـردهاست شیر است، شیرِ زخمی پشتِ حصار هم تنهـاتـرین قـصیـدۀ دنـیـای شعـرکُـش! در یاریات سروده نشد یک شعار هم ای عـمرِ غـصـۀ دلت از نـوح، بیشتر شصتوسۀ تو پیرتر است از هزار هم نـشـنـاخـتـنـد قـدر تو را آن زمـانـیـان ای نـاشـنـاس! مـردم این روزگـار هم
: امتیاز
|
مدح و منقبت مولا امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
نـدیـدم من شـراب از گـریه بهتر گرفتم در دو دستم جـام و ساغـر صـد و ده بـار گـفـتـم یـا عـلـی و هـزاران بـار رفـتـم پـیـش حـیدر بـه دور خــانـهاش گـشـتـم نـدیـدم کسی محتاجتر از خود به این در حـیــات طــیّـبـه دارد حـیــاطـش فـقـط بردار می از حوض کـوثر بـچـیـن از شـاخـۀ طـوبا مـحـبّـت نشـو مشـغـول چـنـدین کیسـۀ زر نـشــسـتـه زیــر ایــوان بــلـنـدش مـیــان قــوس او ادنـی پـیــمـبــر چه فیضی برده از تـسبـیح زهـرا گـدای فـضـه و اســمـاء و قـنـبـر همین دورهمی عین بهـشت است بپـرس از میثم و سلـمان و بـوذر چه نازی میکشند از ذوالفـقارش مـسـلـمـان و یـهـودی بعدِ خـیـبـر عـلـی مـرتـضـی آن اسـم اعـظـم خودش با اسم زهرا زد به لشکر نـجـف را دوست دارم قـبـل مکه شـدم از حـاجـیـان کـعــبـه بـرتـر گـرفـتـار و پـریـشــان ضـریـحـم رسـیــده وقـت دقُّ الـبـاب نـوکـر نجف، باب الحسن هم داشت ای کاش که وا میشد مـیـان صحـن مـادر در رحمت یقین باب الحسین است قــیـامـت مـیکـنـد آقـای مـحـشـر
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ مولا امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
ای دلت دریاترین دریا، کلامت عین رود مهربانی، اندکی از شرح چشمان تو بود روز، طوفان از دلت درس صلابت میگرفت شب نگاهت در لطافت، شعر باران میسرود روشنای چشم تو شرح مفـاتـیحالجـنان دفتر پیـشـانیات تفـسیر اسرارالشّهـود از یتـیمان غریب کوفه میپرسم هنوز قصۀ صبر و صلابت را که خیبر میگشود میسپارندم به باران، میسپارندم به رود میسپارندم به اقیانوس و میآیم فـرود زیر بار آسمان هم شـانههایت خم نشد بارها دیدم زمین هم شانهات را میستود کاش این شبها که دلها بوی صفّین میدهند یک نفر زنگار را از ذوالفقارت میزدود
: امتیاز
|
مدح و منقبت مولا امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
سلامُ الله علیٰ مَن عـندهُ اسـرار یزدانش تعالیَالله از این منزلت، زین رتبه و شأنش سلام الله علیٰ مَن عنِدهُ علمُ الکتاب، آری شهادت میدهد بر عـلم او آیات قـرآنش منـوّر کرد بیت الله را در شـام آغـازش مشرف کرد بیتالله را در صبح پایانش صَفیُّ الله مـیفـرمــود هـذا قُـرَّهُ عَـیـنـی ذبیحُ الله میفـرمود ای جانم به قـربانش اگر چشمش بیفـتـد بر جـمال بیمثال او ز یوسف چشم میبندد یقیناً پیر کنعانش توسل کرد شیخ الانبیا بر حضرتش، فوراً به ذکر یا علی مولا ترحم کرد طوفانش کمی از خاک نعلین علی برداشت ابراهیم که گردید آتش نمـرودیان، آناً گـلستانش عیانش را نفهـمیدند این مردم و پیغـمبر چگونه فاش گرداند از او اسرار پنهانش؟ چه بابایی! ابوطالب، سلامالله علیه آنکه بود سنگنینتر از ایمان کل خلق، ایمانش چه بانویی! که قرآن را مُزَیَّن کرده با کوثر ندارد کفو این بانو به غیر از شاه مردانش دو آقا زاده دارد، خوانده قرآن لؤلؤ و مرجان دلم را برده این لؤلؤ، و مجنونم به مرجانش عجب نور گریبانش گریبان گیرمان کرده نمیدانم چه سرّی هست در نور گریبانش چه کرده با عطای لقمۀ نانی، که در قرآن به شأنش هل اَتی نازل شده از ذات منّانش سلامالله علی مالک که فانی گشت در عشقش سلامالله علی قنبر که گردید از غلامانش خودش که جای خود، ما را نکن تکفیر با این حرف به اِذنالله «کُن» میآید از امثالِ سلمانش به جز بیت امیر عالم امکان کجا دیدید؟ که میکائیل خادم باشد و جبریل دربانش نمک آماده کرده بهر نانش حضرت زهرا الهـی جـان عـالـم بـاد قـربان نـمکـدانش شنیدم از نبی، مولا به محشر میرود منبر شنیدن دارد آن منبر که او گردد سخنرانش یقیـن دارم سعادتمند میگـردد یقین دارم اگر بر سجده افتد پیش او با توبه شیطانش چگونه میتوانم از غلامی دم زنم اصلاً؟ در این درگه که حکم مور را دارد سلیمانش جنان را دوست دارم تا شوم مهمان مولایم به این امّید که گردم یکی از ریزهخوارانش نلرزد دست و پایش، نه، نیاید خم به ابرویش تمام خلق اگر مَرحَب شود آید به میدانش کَاَنّ گردش تیغ علی با سرعت نور است که عزرائیل بهر جان گرفتن مانده حیرانش نجف، آری به قدری صاحب قدر است که باید زند طعنه به یاقوت جنان، ریگ بیابانش خداوند اختیار مطلـقـش داده که میباشد تمام عالم کون و مکان در تحت فرمانش به اِذنالله تام الاختیار است و دهد فرمان زمین را بهر رویاندن، سما را بهر بارانش مَلَک را واجبُ الطّاعَه است وقتی امر فرماید فلانی را کن احیـا و فـلانی را بمیرانش مقـامش را بنـازم، در کتابُ الله میبیـنم قسم خورده به سُمّ مرکب او ذاتِ سبحانش بلا تردید خورشید فلک مستور میگردد اگر روشن کند مولای ما شمع شبستانش نظر کردم به عرش و فرش و کرسی و قلم، دیدم به دست حـیـدر کـرار باشد کلّ ارکانش به زیر سایۀ طوبا، یقیناً قبطه خواهم خورد به گرمای لطیف آفتاب صحن و ایوانش بنازم آن ملاحت را که هنگام نظر کردن به جای تیر، جان میریزد از پیکان مُژگانش خدا را؛ آرزو کردم یـتـیـم بیکسی بـاشم چو دیدم طفل بیبابا نشسته روی دامانش نمیسوزد در آتش، آنکه دارد حُبّ مولا را اگر آرد به روز حشر با خود کوه عصیانش نمیترسـم من از یَومَ یَفِرُّ المرء مِن اُمِّه نه چون پاکم، چون این آقاست آن جاپای میزانش فقط راه امیرالمـؤمنین عرفان بالله است کسیکه بیعلی عارف شود لعنت به عرفانش چه بد بختند آنها که سَلونیٖ را رها کرده و رفتند از پیِ آنکه اَقیلونی است عنوانش رها کردند باب علم را، رفتند این جُهّال پیِ آن کس که دلّال است بهر چهارپایانش حسادت میکنند آن قوم، زیرا خوب میدانند خدایش برگزیده بـر تمام دَهر، سلطانش اگر چه من حقیرم، روسیاهم، خواهشی دارم به آقا زادهات مهدی بگو رو بر مگردانش تعهد داده «خادم» با امیرالمؤمنین، آری نباشد غیـر ذکـر یا عـلی در کل دیوانش
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ مولا امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
نمیخواهد دلم غیر از أمیرالمؤمنینش را همان که حق پسندیدهاست با او کل دینش را ولایت دارد او، یعنی که رزق آسمان با اوست همان وقتی که روزی میدهد اهل زمینش را به دل چنگی نزد این آسمان با ریسمانهایش هر آن که چنگ زد یک رشته از حبل المتینش را مَبینَش یک بَشَر، یک فیض او گنجینهٔ وحی است خدا با او بیان کردهاست قرآن مُبینش را تمام لشکر از وحشت فراری میشود تا چین اگر ظاهر کند بر روی پیشانیش چینش را امام آن است که یک فاطمه باشد صدف او را و بین کعـبه مهـمانی کند دُرّ ثـمیـنش را نه آن که بر سرش دعوا شد و آخر نشد معلوم و حتی مادرش گم کرد بابای جنینش را چه میگویند در پاسخ، هواداران آن دینی که خالُ المؤمنینش کُشته اُمّ المؤمنینش را غـم ارباب، مظلومیت مولاست در عالَم اگر آتش زده جان مُحِبِّ دل غـمینش را جبینم را فقط در سجده بر آن خاک بگذارم که بر آن ریخته ارباب من خون جبینش را
: امتیاز
|
مدح و منقبت مولا امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
حرف میرانم در اینجا از مقام آفتاب نه غـلط گـفـتم فقـط گـویم ز نام آفتاب ای به قـربان مـقـامات و مـرام آفـتاب برگ میروید به پاس احترام روی او گل شکوفا میشود با شوق عطر و بوی او آفتابی و فروغ تو جهان را در گرفت یازده نور از تو نبض چرخ را در بر گرفت ز آفـتاب آسـمان قـطع یـقـین بـالاتری میکنی بر آفتاب و ماه و انجم رهبری من تو را از چشم خود خواندم خطا شد یا علی حق علی آقا علی سرور علی مولا علی آفـتابا بگذر از من و از خطای باورم میروم با این خـطا تا انتـهـای بـاورم مهر میآید به پاس احـترام یک نـماز هر طلوع صبح یعنی یک قیام یک نماز تو قـیامت قـامتی و قـامتت اصل قـیام ماه نیکو منظری و جلوهات ماه صیام ما کویری تشنه هستیم این جماعت آبشار از خـزانیم و تمام نسل حـیدر از بهار
: امتیاز
|
مدح و مناجات با مولا امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
ای حضرت «مشکل گُشا» هر جای دنیا با توأم! ای آفتاب «هَل اَتی» پنهان و پیدا با توأم! دلشادم از این زندگی، مشتاق مرگ خویشتن زیرا هم اینجا با توأم، زیرا هم آنجا با توأم! آن ذرّۀ خاکم که در حال و هوای عشق تو بر آب و آتش میزنم، چون بیمحابا با توأم! در اوج شادی با توأم، در موج غمها با منی در موج شادی با منی، در اوج غمها با توأم! لب های من سرمست تو، چشمان من پابست تو جان و دلم در دست تو از بس سراپا با توأم! ای ساحـل آرامـش و کـشتیِ امـواج بـلا ای ناخدای با خدا، دریا به دریا با توأم! حرف دلم را بیشتر، در بیت آخر میزنم با من بمان ای مهربان، تنهای تنها با توأم!
: امتیاز
|
مدح و مناجات با مولا امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
هوهوی تو تا دشت را لبریز میکرد! شمشـیر تو اِعـلان رستاخـیز میکرد! تو! آن سلحشوری که هر دَم تیغ خود را با گـردنِ گـردنفـرازان تیـز میکـرد! وقتی به میدان میزدی هر مَرد جنگی از پنجۀ شـیراَفکـنـت پرهـیز میکرد! «مَرحَب» اگر از زور و بازویت خبر داشت خود را هزاران بار حَلقآویز میکرد! ابرو که در هم میکشیدی ذوالفـقارت بر پهـنۀ آفـاق جَـست و خـیز میکرد! جولان بـازوهای تو در صحـنۀ جَنگ مرگ سـپاه فـتـنه را تجـویـز میکرد! هر مادری شبهای طفلان خودش را با قـصّۀ رَزم تو سِـحـر آمـیز میکرد! اُسطـورهای هـستی! که در تلـخی ایام تاریخ را شیرین و شورانگیز میکرد!
: امتیاز
|
مدح امیرالمؤمنین علی علیهالسلام ( مستند به آیات و روایات وارده در شأن حضرت)
ای قلم امشب بپا خیز و بگو مولا علیست یاریم کن تا بگویم «عُرْوَةِ الْوُثْقى» علیست۱ سیصد و چند آیه از قرآن به نقل از مصطفی۲ در مقام و مدح و شأن حضرت مولا علیست معـنی قرآن که نه او روح قـرآن باشد و رکن ایمان، جان یاسین، ماه او ادنی علیست۳ او بود قرآن ناطق، «مَهْبِطَ الْوَحْيِ» خدا۴ حافظ اسرار «سُبْحانَ الّذي أَسْرى» علیست ۵ در نمازش تا که بخشد بر گدا انگشترش آیه نازل شد امام و رهبر دنیا علیست۶ دین ما با نعمت نصب عـلی کامل شود۷ آنکه کرده با وجودش دین حق احیا علیست او«أَشِـدّاءُ عَـلَى الكُفّار» در جنگ عدو۸ در عوض بهر یتیمان مهربان بابا علیست او بود منظور حق از «عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ»۹ چون بود خُزّان علم حق که بی همتا علیست۱۰ ز امر حق باید تمسک جست بر حبل المتین مصطفی فرمود: حبل اله برای ما علیست۱۱ گفت پیغمبر به شرح «نَحْنُ نُحْيِ الْمَوْت» رب۱۲ آن امامِ گفته در این آیه سرتا پا علیست او که «مَن یَشْرِی نَفْسَه» در شب هجرت کند۱۳ بی گمان مصداق« جَنْبُ الله » مولانا علیست۱۴ آیۀ « خَيْـرُ الْبَـرِيَّةِ» رتبه ای از شأن او۱۵ در همه آیات قرآن، آیت کبری علیست الَّذِينَ يُنْفِقُون در روز و شب، سرّ و عیان۱۶ آنکه حق زین آیه کرده آشنا ما را علیست «عَلَّمَ القرآن» علی؛ گوید: سَلُونِی قَبْلَ أَنْ ...۱۷ فاش گویم «يَعْلَمُ الْجَهْرَ وَ ما يَخْفی» علیست۱۸ مُنْتَهَى الْحِلْم والکرم، او باب ایمان، رکن دین۱۹ پیشتاز « اَلّذِينَ جاهَـدُوا فـينا» علیست۲۰ او بود آن نعمت و عهدی که رب پرسد از آن۲۱ در دو عالم «كَانَ عَهْدُ اللَّهِ مَسْئُولًا» علیست۲۲ زادگاهش کعبه شد تا حق بگوید بر همه کعبه یک سنگ نشان و قبلۀ اعلا علیست حُبّ او « تَنْهى عَنِ الْفَـحْشاءِ وَ الْمُـنْكَر» کند۲۳ در نماز قرب حق، ذکرش سراسر یا علیست یا علی تلخـیص و تجمیع هـمه اسماء رب چونکه بی شک «مَظهَرِ اسمَائِکَ الحُسنی» علیست۲۴ حرف پیغمبر همان حرف خدا باشد که گفت۲۵ هم علی با حق بود هم حق بود هرجا علیست۲۶ آدم و نوح و خلیل و حضرت موسی همه۲۷ ملجاء و امیدشان در حل مشکل ها علیست گفت پیغمبر منم منذر ولی هادی علیست۲۸ طبق این آیه هدایت را فقـط معنا علیست قول او حق، فعل او خیر، امر او رشد بشر۲۹ روح کعبه، اصل زمزم، مروه و مسعی علیست در نـمازش تـیر را از پا برون آورده اند در تکلم با خدا هم غرق و هم شیدا علیست۳۰ در اُحـد جـبـریـل بـا امــر الـهـی زد نـدا با خبر باشید یاران لا فتی الا...، علیست۳۱ گفت پیغمبر قَسِیمُ النَّارِ وَ الجَنَّةِ علیست۳۲ «مَعْدِنَ الرَّحْمَه» علی«وَالدَّعْوَةِ الْحُسْنَى»علیست۳۳ ضربتش در خندق افضل از عبادات همه۳۴ همچو احمد یار مومن، قاتل اعدا علیست۳۵ من نمی گـویم نـبی فـرمـوده با امـر خـدا شهر علم اله منم، بابش یقین تنها علیست۳۶ هل اتی و عصر و اسری ذره ای از مدح او۳۷ مرشد جبریل و جان حضرت طاهاعلیست۳۸ هرچه کافر همچو مرحب سرنگون با تیغ او فاتح خـیـبر، یداله، شافع عقـبی علیست فتح خیبر، فتح سنگ و چوب، فتح قلعه بود شکر حق با تیغ ابرو فـاتح دلها علیست شکـر حـق که نـوکـر آل پیـمـبر گشته ام آنکه کرده حکم این منصب مرا امضا علیست با تو هر چیزی شروع و با تو حق پایان دهد «وَ بِکُم یَختِم» دلیلم «عَلَّمَ الاَسما» علیست۳۹ این همه گفتم ز شأنش ذره ای از بحر بود این شود حُسن ختامم همسر زهرا علیست
«سائلا» کلبش نه، بلکه پیرو راهش بشو چونکه این میزان عیار سنجش آقا علیست
: امتیاز
|
مدح و منقبت مولا امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
عــلی کـلام خـدا و خـدا کـلام عـلـی و اسم اعظم حق چیست غیر نام علی علیست حق مع الحق و این کلام حق است و کیست غیر خـدا آگه از مقـام علی اگر که کعـبه بود مسجد الحـرام خدا نجف ببین که بود مسجد الحرام علی اگر که شیـر بیـابان صولـتی، گردی شکار غمزۀ آهوی خوش خرام علی علیالصباح قیامت که خیزم از لحدم هـنوز سرخـوشم از بـادۀ مـدام علی به طوف گنبد او بر کبوتران ره نیست که جبرییل مقیم است روی بام علی چه کوثری که بود خیره بر لب ساقی مگر که کام بگـیرد ز لعل جام علی بهشت با همه زیبایی و طراوت و حُسن چـشیده ذرّهای از میوههای خام علی تمام قدرت زانوی مرتضی زهراست به هر قعـود علی یا به هر قیام علی زمین نداشت تحمل به وزن میزانش زمان نداد دمی کام خوش به کام علی ابوتراب و اباالزینـبـین، اباالحـسنـین تـمـام آل عــلـی وارث مــرام عـلـی بدان که وارث صمصام منتقم مهدیست و اوست تـیـغـۀ بـران در نیـام عـلی ز خـانۀ پدری جـمعـهای طلـوع کـند به انـتـقـام حـسین و به انـتـقـام عـلی نشد به هر دو جهان سربلند، مخلوقی به غیر آنکه که نهد سر به زیر گام علی غـلام همت آنم که زیر چـرخ کـبـود شود غـلام کـسی که بود غـلام علی
: امتیاز
|
مدح و منقبت مولا امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
کسی به غیر علی نیست در جهان مولا و نیست مثل عـلی یک نفر چنین والا فَــأَیْــنَــمٰــا تُــوَلُّــوا فَــثَـــمَّ وَجْــه الـلٰـهِ ز فرش تا خود عرش است مرتضی پیدا نگـرد در دو جـهـان تا شـبـیه او یابی علی یکیاست شـبـیه خـداش بیهـمـتا به وقت رزم و جدالش کسی حریفش نیست برای دین خدا لـشکـر است عـلی تنها هـم اولـی و هـم آن دومـی فــراری و فقـط مـیـانۀ مـیـدان عـلـی کـند غـوغـا نبی به وقت سخن در زمان معراجش شـنـید صـوت عـلـی را ز عـالی اعلا تمــام مـعـجـزههـای پــیــمـبـرانـش را خدا سپـرده به دستان مرتضی یک جا مسیح مُـرده اگر زنده کـرده بیتـردید توسـلـی به عـلـی کـرده تا کـنـد احـیـا شبـیـه کـعـبۀ بـیپـرده است وقـتـی که ز شانـههـای خودش میزند کـنار عبا مـقـابـل حـرم او چـه بـاک از سـجـده عـلیست قـبله عـالـم عـلیست قـبلهنما من از مباهله فهمیدهام علی چه کسی ست علیاست نفـسِ نفـیـسِ پیـمـبـرِ دوسرا اگر چه خواستگـاران زیاد و ثـروتمند به جز علی که بُوَد کفو حضرت زهرا؟ به فکر ثروت و کاخ و مقام و منصب نه علی فقـط به خدا فکـر میکـند به خـدا خدا مرا برسان بر شفاعـتش در حشر خدا نکن تو مرا از حـریم دوست جدا
: امتیاز
|
مدح و منقبت مولا امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
جز او کسی لیاقت حـیدر شدن نداشت شایـستـگی فـاتـح خـیـبـر شدن نداشت دُرّ نـجـف اگر به عـلـی منـتسب نبود باور کـنید ارزش گـوهر شدن نداشت تردیـد نیست گـنـبـد حـیـدر اگـر نبـود اصلا دلی هـوای کـبوتر شدن نداشت چون روز روشن است، که جز مرتضی کسی با احـمـد افـتخـار بـرادر شدن نداشت با اذن فاطمهست اگر«حیدری» شدیم ورنه کسی اجـازۀ نوکـر شدن نداشت فـریـادهـای «أَیْـنَ تَـفِـرّوا» گـواه بـود با او کـسی تـوان بـرابـر شدن نداشت حیدر شدن که جای خودش؛ در مقام قرب هر ناخـلـف لـیاقـت قـنبر شدن نداشت
: امتیاز
|
مدح و منقبت مولا امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
اگرچه جـای پـایش در زمین است صدایش جاری از عرش برین است هر آنچه خـواسـتـیـد از او بـپـرسید به افـلاک آشـنـاتـر از زمـین است اگر ثـروت بخواهید آخرین اوست اگـر ایـمـان بـجـوئـیـد اولـین اسـت اگرچه مسندش در عرش اعلی ست ولی با مـسـتـمنـدان همنـشـین است بـه جـای نـان؛ غــم ایـتــام خـورده غذای هر شب و روزش همین است اگـر تـسـبـیـح در دسـتـش بـگـیـرد منـاجـاتـش طـریـق العـارفین است اگر شـمـشـیـر در دسـتـش بـگـیرد ثـنـایـش کـار جـبـریـل امـیـن است چنان از قـلـعـه آن دروازه را کـند که مانـنـدی نـدارد، بـیقـرین است خـبـر پـیـچـیــد بـیـن خــیــبـریهـا یـد الـلـهـی که میگـفـتـنـد این است چـقـدر اعـجــاز دارد دسـتهـایـش مگـر دست خـدا در آسـتـین است؟ اگـر بــالا روم، پــائــیــن بــیــایــم عـلـی تنـهـا صـراط راسـتـین است دوبـاره بیخـود از خود کرد ما را که وصفش خود به خود شورآفرین است عـلی هم مصـطفی را جان شیرین علی هم مصطفی را جانشین است به مدحـش باکی از تـضمـین ندارم فقط حـیـدر امـیـرالـمـؤمـنـین است
: امتیاز
|
مدح و منقبت مولا امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
نـشـسـتـهام بـنـویـسـم بـرای سـلـطـانـم به لطف شاه نجـف، شیـعـهام مسلـمانم چگـونه وصف کـنم سیـدالـوصیـین را ز عدل او چه بگویم، زبانزد عام است علی رفیق و حبیب و طبیب ایتام است مـیـان جـنـگ اُحُــد یــاور نـبـی بــوده اُحُد، حنین و خوارج، جمل وَ خیبر هم وَ هر کجا که جهاد است، بوده حیدر هم به جبـرئیل امین وحـی شد بگو حـیدر علی همان که به وقت نبرد جنگندهست که ذوالفـقـار عـلی تـیغ تـیز بُرندهست ز قـدرت ضربـاتش چـگـونه بنْـویـسم میان معرکه حیدر چه با غضب میرفت نقاب میزد و مثل قمر به شب میرفت اگرچه فـاتح پیـکـار و در تـلاطـم بود علی برای یتـیـمان کوفه چون باباست غذای هرشب او نانِ خشک و یک خرماست خـلاصه حـیدر کـرار بود و غـمهایش
: امتیاز
|
مدح امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام و حضرت زهرا در ایام مباهله و خاتم بخشی
مرغ سحـر اگر دمی ناد عـلـی نوا کند در دل و جان عاشقان محشر از آن به پا کند گر مددی کـند ورا همـت عـالـی عـلـی شرح دهد مفاخـره یادی از آن هما کند
: امتیاز
|
مدح امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
هر جا که هست نور خدا، سایهاش علیست اقرار کرده کعبه که سرمایهاش علیست خـاکی که بـود طـفـل یـتـیـمِ دم هـبـوط در سایهایی بزرگ شده، دایهاش علیست
: امتیاز
|